نوشته ها

مکانی برای تنهایی، خواندن، نوشتن و به اشتراک گذاشتن

نوشته ها

مکانی برای تنهایی، خواندن، نوشتن و به اشتراک گذاشتن

تکرار بعد از سالها!


جو آغوش تو برفی است من اما داغم

این چه سرّی ست که در مرکز سرما داغم

 

من پسر خوانده ی هذیانم و ته مانده تب

آتشم ، آتشم ، آتش که سراپا داغم

 

این پدر سوخته دل را به تو دادم شاید

یخ احساس تو را آب کند تا داغم

 

من چرا بی جهت این قدر به خود می پیچم

سَ سَ سَردم شده اما چِ چِرا داداغم

 

وقتی امروز به فردا برسد می فهمم

چه بلایی به سرم آمده حالا داغم

 

غزلم شروه ی درد است تو اما سردی

جو آغوش تو برفی ست من اما داغم

-هادی حسنی-
* این شعر را برای فردی تقریبا 3 ماه قبل خواندم. امروز نیز به همان فرد بعد از سه ماه مینویسم. برای سرمایی که به پا کرد.
نظرات 1 + ارسال نظر
ندا دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ب.ظ http://lore.blogsky.com


زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد