-
اول نود و چهار
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1394 16:37
دیدن هزار و سیصد و نود و چهارمین بهار به تاریخ خورشیدی هم قسمت ما شد. تبریک و شادباش گفتن که کلیشه ای شده از بس بدون احساس و نیت های خالص گفته شده. امیدوارم به یاد تمام کسانی که دیدن این بهار قسمتشون نبوده باشیم و بدونیم که این فرصت اگر به ما داده شده نباید به بیهودگی از بین برد. ایام به کام و کامتان شیرین
-
ساده
شنبه 24 آبانماه سال 1393 16:20
سکوت سرشار از نا گفته هاست!
-
سوال
پنجشنبه 1 آبانماه سال 1393 16:28
بشینی تو خونه که چی بشه؟! وقتی برنامه ای که دوس داری اتفاق نمی افته و بعد تو اتاقت ساعتهایی رو سپری کردی سوالی که از اول دنبالته پررنگ تر می شه. سریعتر برنامه ای باید ریخت تا خارج شد از این فضای کسل آور. حتی چایی تو چیتگر.
-
پاییز 1393
پنجشنبه 24 مهرماه سال 1393 14:19
پاییز تهران هم رسید. هوای سرد صبح ها و ژاکت پوشیدن حتی اگر برای چندساعت کوتاه باشه احساس خوبی رو برای آدم بهمراه داره و انتظار بارونهای پاییزی تهران قشنگه. پاییز بر همه مبارک
-
تو با رخ چون بهار
یکشنبه 16 شهریورماه سال 1393 12:22
تاریخ هویت پیچیده ای دارد! -میلاد امام رضا (ع) تبریک و تهنیت
-
کمی لوس
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 23:10
خستگی حس غالب روزهای یکماه اخیرم شده!
-
پرواز را بخاطر بسپار ...
چهارشنبه 14 خردادماه سال 1393 18:49
سمیرای عزیز از کنارمون رفت. هنوز باورش برام سخته. هنوز نمی تونم درک کنم که اینقدر زود! هرچند یکسال با سختی و درد سپری کردی و ما درکی نداریم از این اتفاق، هرچند با نگاهی دیگر راحت شدنت از درد و بیماری سخت می تونه رضایتی نسبی برامون بیاره اما درد و غم دوریت سخت و باورنکردنیه. دلتنگت خواهم بود. دلتنگی و خاطراتت سهم ما از...
-
23 مــــــاه!
چهارشنبه 7 خردادماه سال 1393 17:14
خدمت خدمته. چه تهران باشی چه لب مرز. فرقی نداره وقتی لباس نظامی تنت کردی کلا انگار مفهوم برزخ رو میفهمی. تازه حتی اگر ازاد هم باشی و به اصطلاح خدمتت هتل باشه باز هم همین که زمانی از ساعات روزانه خودت رو به مدت طولانی در اختیار نداری و نمیتونی برنامه ای براش داشته باشی باز هم برزخه. خیلی سعی کردم این اتفاق برام نیفته...
-
خودساخته را تدبیر نیست
جمعه 22 فروردینماه سال 1393 23:49
آدم احمقی از خودم ساختم. متاسفم...
-
آدم است دیگر
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1392 02:22
چونان پای مرد که در برف فرو می رفت پای من نیز در عشق فرو می رفت ...
-
من یک روشنفکرم
جمعه 11 بهمنماه سال 1392 12:32
تصور کن یه روز رفتی مکان خدمت و مسئولت اومده داخل اتاق همه رو فرستاده بیرون و باهات حرف زده به این مضمون که دیروز داخل یکی از اتوبانها سرهنگ مربوطه تو رو با سیگار دیده و گفته باید از این بخش اخراج بشی!!! اما من جلوش ایستادم و گفتم شخص بالا به تو اهمیت زیادی می ده و خیلی قبولت داره و این دلیل نمیشه که با این بهانه...
-
کوتاه
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 00:51
دلم پی دلته! ...
-
آذر، پر تلاش در بارش
دوشنبه 18 آذرماه سال 1392 21:22
چقدر این سرمای روزهای بارانی و برفی تهران را می خواهم!!! + البته اگر به ترافیک های جنون آورش بی اعتنا باشیم. + چندان بی ربط هم نیست این خواندنی
-
ویار عالیجناب کالبو
سهشنبه 5 آذرماه سال 1392 14:40
دلِ عالیجناب برف خواست. والاحضرت ویار فرمودند تا یگانه هستی مرحمت فرمایند. یا برف یا انگشت شصت. ...
-
بهبود نسبی وضعیت
یکشنبه 3 آذرماه سال 1392 22:02
بعد از سه هفته بهبود نسبی وضعیت جسمانی خودم را اعلام می دارم. یک هفته ای میشه تصمیم گرفتم به خدمت برگردم و کارهای روزانم را از سر بگیرم. همیشه از استراحت و نشستن در خونه بی زار و فراری بودم. هنوز هم فعالیت زیاد علی الخصوص ایستادن بیش از اندازه باعث آزار نسبیم میشه. فعلا این دوران هم تمام شد. آپاندیسی بود و دیگر هیچ...
-
آماری واضح
سهشنبه 21 آبانماه سال 1392 20:41
پیامک: بنده حقیر در کربلای معلی در بین الحرمین کنار بارگاه سالار شهیدان و در این روز عزیز نایب الزیاره و دعاگوی شما توفیق نداشتم که باشم لذا از خانه برای شما دعا می کنم. جواب دوستان: - توروحت= 72.5% - عوضی= 10% - دهنت سرویس= 2.5% - تو حلقت= 10% - کثافت=2.5% - التماس دعا= 2.5% !!!!! خدا قسمت کنه دوستانی اینچنین!
-
در جواب دعایی برای شفای بنده
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1392 19:39
عاشق که شدی در هیجانی ، نگرانی ! عشق است و تو هستی و جهانی نگرانی ! عاشق که شدی فرق ندارد که کجا ، کی یا این که برای چه کسانی نگرانی ! تا زمزمه زخمی یک برگ بیاید بر بال نسیمش ننشانی ،نگرانی در باغ اگر چهچهه چلچله ای هست آن را به درختی نرسانی ، نگرانی یک روز می آیی به خودت ؛ خسته ترینی پیری و شده تازه جوانی نگرانی ! تا...
-
بیا فالت بگیرُم...
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1392 04:03
دوستم رفته 50 چوق پیاده شده واسه فال قهوه استاد بزرگ قهوه اولین چیزی که گفته چنین بوده: "فردی به نام فلانی دور و اطرافت هست؟ اگر هست بهش بگو اگر به فکر ازدواجه فعلا قسمتش نمیشه. هرچقدر هم تلاش کنه تاثیری نداره. قعلا قسمت چنینه." دوستم زنگ زده فحش و ناسزا نصیب من و فالگیره که دیگه هیچی راجع به خودش نگفته کرده...
-
154
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1392 03:44
بی تو سیگار، فقط سُرفه و خاکستر بود ترس ِ تنهایی ِ تو خانه خرابم می کرد ترس ِ تنهایی ِ من داشت به من می خندید عشق ِ تو بین ِ دوتا ترس کبابم می کرد بی خیالش بشو ای ذهن ِ خیالاتی ِ من قصه ی نان و کباب از همه سو کور َش کرد شاهدم پُک به پُک اندوهُ غم ِ قلیان هاست تو نمی خواستی و وسوسه مجبورش کرد بی خیالش بشو ای ذهن ِ...
-
فرهنگ لغت
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1392 19:25
غربت تبعید من است از تو. -محمد علیزاده-
-
کوفتی!
شنبه 19 مردادماه سال 1392 19:14
دلم برای یه وروجک پدرصلواتی و داداش کوچیکش تنگ شده! دلم برای تمام لحظه های ناب بودن با فرشته زمینیم لک زده!
-
هست های زیاد این روزها
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 16:59
راجع به اتفاق مهم امروز تشبیهات زیادی هست . حرفهای زیادی هست. دردهای گفتنی و نگفتنی زیادی هست. نقدهای منصفانه زیادی هست. دیدگاه های عامیانه و روشنفکرانه زیادی هم هست. برای من هم سوال های زیادی هست. یکیش اینکه: داستان جریان انحرافی چی شد یهو؟ اگر اینقدر ضعیف و بی حال بود جریان پس چرا اینقدر بزرگش کرده بودن؟!!!
-
30
سهشنبه 1 مردادماه سال 1392 15:41
آغاز روزهای نخست آخرین سال دهه 3 زندگی یا آغاز اولین روزهای نخستین سال دهه 4 زندگی؟! ... هر روزکه از این روز دورتر میشم ترسم از تمام شدن دوره جوانیم بیشتر و بیشتر می شه و ناخودآگاه اندوه خاصی سراغم می یاد. - پی نوشتی وجود داره. فعلا در دلم تا بعد شاید مطرح کنم. البته الان ذکر میکنم که زندگی داستان خودش رو داره.
-
منِ او
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 21:56
من هرگز نخواستم که از عشق ، افسانه یی بیافرینم . باور کن . من می خواستم که با دوست داشتن زندگی کنم، کودکانه و ساده و روستایی . ... -نادر ابراهیمی- بار دیگر شهری که دوست میداشتم
-
من
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 18:51
من همون پرنده ام که یه روزی بال و پر داشت...
-
سئوال فلسفی
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 18:02
شماها از زندگی هاتون چی می خواین؟!!! *چند وقتیه در اطراف خودم و در جامعه اطرافیانم (دوست، آشنا البته نه قوم و خویش، همکار سابق و ..) به وضوح می بینم که بابت مزخرفاتی زندگی متاهلی خودشون رو دارن به راهی کج و بیهوده می برند. اکثرا درگیر وسوسه های مالی و احساساتیشون شدن و دارن زیبایی زندگیشون رو از دست می دن. هرچند برخی...
-
خودگـُــریزی
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 21:25
اینقدر ذهن خودم رو درگیر مزخرفات زندگی کردم و اینقدر به گناه و معصیت تن دادم که می ترسم از فکر کردن به خودم. به نوعی احساس خاصی نسبت به خودم ندارم. از احساساتم می ترسم جدیدا. از وارد شدن به رابطه ای جدید که هیچ ، حتی از ورود به مبحث فکر کردن راجع به شخص هم هراس دارم. مزخرفتر از این نمی شدم. فکر چنین روزهایی حتی در...
-
بنفشه های این روزها
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 21:13
چه نسلی شدیم! بهاری (نماد ارجح بهار رنگ سبز است) که پشت زمستان مانده تعبیری نبود که ساده ازش عبور کرد. شادی هایمان به همراه خاک و پرچم وطن پایدار.
-
خدمت کردن و خدمتت رسیدن
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 19:03
طرف زده ناموس قفل "سِد عی" رو آورده جلو چشش و بعد دیده چیزی نیست داخلش فکر کنم برای ایجاد روحیه در خودش گوشی تلفن همراهم، عینکم و کفشهای توی صندوق عقب رو برده. ادکلن 250تومنی جلوی چشماش کنار موبایل و عینکم بوده نبرده. شلوار نو به همراه کمربند نو و تی شرت خوب تو صندوق بوده نبرده. کت هاکوپیان بابا داخل صندوق...
-
ببار ای ابر بهار
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 21:26
ببار ای بارون ببار با دلُم گریه کن، خون ببار در شبای تیره چون زلف یار بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون شکر که پروردگار هنوز با طبیعت زیبایش در آنی حول حالنا میکند ما را.