دلم تو را میخواهد که تو هم درگیـــر زندگی ای هستی که نمی توان با تو باشم.
دیشب، بهترین لبخند این مدت را با تو داشتم.
مطمئنا خودت هم نمی دانی.
خیلی ساده بود.
زمانی که ادامه ترانه پیامکی من را در جواب فرستادی.
باید عادت کنم که خوبان همه می روند.
با خودم عهد کردم تا زمانی که میدانم با کسی در ارتباطی به تو چیزی نگویم.
سادگیت را میپرستم.
و یک شب دیگه بیداری در شرکت و صبح هم خدمت !
این قهوه و نسکافه هم معجزه ای هست اما افسوس که کوتاه مدته و فردا به زور چای و آدامس باید بیدار بود.
کلافه می شم وقتی میبینم تو رابطه یکی از طرفین کلا احساس میکنه باید دیگری دنبالش باشه.
داره باورم می شه که تنهایی بهتره.
انگـــار زندگی آدم رو مجبور میکنه به باورهای اشتباه رایج.