زیبایی ات
مرا به آغوش بغض های تنهایی ام می رساند!
و نگاه تو
سر منشاء تمام طوفان هایِ خاکسترِ درونِ من شد.
کمی درک کن
سکوتی را که تو از آن بیزار می شدی!
سالها بود کسی خانه تکانی ای در این دل ویرانه نکرده بود.
عادت تنهایی را تو بر هم می زدی
و این لذتِ غریبی بود برای من!
-7 اسفند 90-