یکی از توانایی های من غافلگیری طرف مقابلمه. تو دانشگاه به استادی اجازه ندادم تا بنده رو بندازه یاحذف کنه. چند باری هم که اساتید برای پایان ترم من برنامه ریزی کرده بودند زمانی که برگه امتحانات کلاس در اختیارشان قرار گرفت تا عقده گشایی کنند با دماغ سوخته مواجه شدند درمقابل شماره دانشجوییم. خوب یا بد من چنین آدمی هستم.
در همین راستا و قبل از اینکه شرایط مجبورم کنه خودم در اقدامی جنون وار به آرایشگاه رفته وبا صدای بلند و قاطع اعلام کردم تــــــــــیــــــــــــــغ بزن! چهره آرایشگر بیچاره دیدنی بود و همش سعی در پشیمون کردن من داشت اما ... زپلشکی به نیتش گفتم و در حال حاضر با چهره ای مواجه هستید که در سر و صورتش کلا انعکاسی مشاهده می شود و در برخی نقاط (ابرو،سیبیل،زیر لب) موی محلی مشاهده میشود! :D
والا به خدا که!
فک کردن من منتظر میشم به زور موهام رو بزنن. خودم می زنم و یه شصت زیبا نشانشان می دهم که فک نکنن من برام مهمه که مویی داشته باشم. بدبختا بیخبرن که من اسمم کچل هست. 4سالی میشه که کچل نکرده بودم و چقدردلم برای این حس تنگ شده بود.البته درحال حاضر تاس هستم نه کچل! ;)
خلاصه زدم تو خط تصمیمات آنی و جنون وار!
آخ که دلم الان کلی شاده واسه خودش.