نوشته ها

مکانی برای تنهایی، خواندن، نوشتن و به اشتراک گذاشتن

نوشته ها

مکانی برای تنهایی، خواندن، نوشتن و به اشتراک گذاشتن

صبحگاه آدینه

بودن در خانه در روزهای جمعه همیشه برای من کسالت آور بوده و هست. فرقی هم ندارد در چه حالتی باشم (در استراحت یا انجام دادن کاری). قبل تر ها روزهای جمعه با دوستان میگذشت. دوستانی با اکیپ های مختلف. یک روز با اکیپ قدیمی باقی مانده از دانشگاه و در تهران ساکن، یا اکیپ دوستان قدیم نیمرخی، یا اکیپ صمیمی و دوست داشتنی 7نفره خانوادگیمون (محمد، سمیه، لیلی، خواهران آذی، سحر ). بعضی اوقات هم با دو اکیپ در دو نوبت مختلف زمانی برنامه. به پارک، مهمونی، سینما، صرف شام یا ناهار در بیرون از منزل ها، تهران گردی، جنگل لویزان یا چیتگر و ...! 

اما به مرور زمان و اتفاقات زندگی افراد این اکیپ ها، تمامی آن برنامه ها هرازگاهی شد و برخی از اکیپ ها هم که کلا بدلیل ورود تعداد زیادی از بچه ها به زندگی های جدیدشون و به دلیل های ساده تصمیم به جدایی از گروه گرفتن و منحل شد.

به هر حال و با این تفاصیر بازهم صبح های جمعه اکثرا نیروی منفی ای به من تزریق میکرد که اگر برنامه ای کنسل می شد چنان آشفته ام میکرد که کل هفته شاید تحت تاثیرش بودم.

مدت ها بود در تنهایی سر میکردم و این جمعه ها بازهم معضلی شده بود.

تا اینکه تصمیم گرفتم خودم باشم و اگر کسی همراهم شد که بهتر و اگر نشد اصلا برایم مهم نباشد چون به غایت به خودم اثبات شده که باید یاد بگیرم اصراری به اشتراک گذاری حس های خوب به دیگران نداشته باشم. در سال گذشته بارها و بارها سوءتفاهم افراد در این زمینه آزردگی خاطر برایم به همراه داشت و دیگر اصراری به این ماجرا ندارم. (بعدا شاید در اینباره حرفهایی بزنم از جنس تجربه)

چند وقتی هست که صبح های جمعه مثل روزهای دیگر هفته ساعت 5:30 بیدار میشوم و آماده برای رفتن به بیرون از خانه.

این برنامه به صورت ثابت خود شامل پیاده روی صبحگاهی و ورزش می شود اما ممکن است برخی از مواقع کوه نوردی در آن قرار گیرد.
هر روز با خریدن یک نان گرم، خامه شکلاتی و به همراه داشتن موزیک پِلِیِر سفیدم (کادو تولد از طرف دوستان در سال 89) به چیتگر رفته و پس از پارک کردن ماشین به مدت 2 تا 3 ساعت پیاده روی و دویدن (گامهایی با سَر قدم های کوتاه و در بازه زمانی بیش از نیم ساعت ممتد) میکنم و کل فضاهای خارج از دسترس خودرو و موتور سیکلت در چیتگر را طی میکنم و لذت هوای با صفای  محیط جنگلی را می برم. حس های بسیار بسیار خوبی به همراه دارد برای من. نکته جالب این موضوع بی اهمیت بودن تنهایی من شده در این برنامه. در روزهای نخست احساس می کردم تنهایی آزار دهنده هست در این برنامه اما به تجربه و تکرار این اتفاق در اکثر این جمعه های خوب، می بینم که دیگر برایم فرقی ندارد. در انتهای برنامه با رسیدن به ماشین (که درکنار دکه دوست داستنی فاز2 پارک شده) با خرید چایی تازه، صبحانه ای لذیذ در دامان طبیعت خورده و کم کم به خانه بر میگردم با همراهی صدای موسیقی پخش شده از داخل ضبط خودرو.
امروز قرارم بر این بود که برنامه ام را به لویزان منتقل کنم اما بدلیل برنامه بعدی روزم (رفتن به باشگاه اسب سواری استادیوم آزادی) و بدلیل کمبود وقت برای پیاده روی تصمیم به کنسل کردن برنامه در لویزان گرفتم و به چیتگر رفتم.

دارم فکر میکنم کم کم یک لباس ورزشی جدید برای خودم بخرم. درذهنم لباس سفید با رگه های رنگ سبز فسفری و یا لباس کاملا مشکی مات (ذغالی) یا یک همچین چیزهایی نقش بسته.

فعلا که در حد فکر کردن محدود هست.

روز خوبی بود پر از حس های خوب!

نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:22 ب.ظ http://www.f-lovelorn.blogsky.com

سلام دوست خوب . به وب منم سر بزنید و نظرتونو بگید . آپم . منتظر حضور سبز شما

romina یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ب.ظ

میتونم یک سوال بپرسم ؟

بفرمایید.

romina دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:30 ب.ظ

چرا کامنتاتو جواب نمیدی ؟

کلا با نویسنده هایی که به کامنت هاشون جواب نمیدن مشکل اساسی دارم

اگر جواب دادن به کامنت سخته خب چرا بازش میزارید؟
اگر کلاس ادمو میاره پایین خب چرا بازم بازش میزارید؟
اگر حوصله ندارید جواب بدید خب بازم چرا بازش میزارید ؟
اگر دوست ندارید جواب بدید خب چرا کامنت هارو میخونید ؟


سوال شده برام
والا

جواب به کامنت نمیدم؟!!!!
همین کامنت قبلیِ شما مثال نقض محسوب میشه رومینا.
شما کامنت دیگه ای داشتید که سئوالی پرسیده باشید و جوابی ندادم؟
من بابت کامنتهایی که راجع به مطالبم ارسال شده (نه کامنتهای تبلیغاتی) جوابی دادم تا بحال. از طرفی حتی دوستانی که با مطالب کلی به تعریف میپردازن و در آخر هم دعوت به بلاگ خودشون میکنن(به هر دلیلی) باز هم به بلاگشون سر میزنم و مطالبشون رو میخونم اما شاید نظری برای نوشته هاشون نداشته باشم. با این اوصاف تعجب میکنم که چطور شما چنین نقدی به من داری!!!!!

به عنوان یک اشاره باید بگم که شاید (شاید) جواب برخی از سوالات دوستان در محیط عمومی خوشایند من نباشه و به همین دلیل جوابی ندم اما این اتفاق تا به حال نیفتاده.
بهتره شما هم از خودتون نشونی قرار بدین نه فقط تنها یک اسم.
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد